اهواز؛ پایتخت فراموششدهی دفاع مقدس


لقبش پایتخت دفاع مقدس است. اهواز را میگویم. همان که مرکز خوزستان است. همان خوزستانی که قبل از ۳۱ شهریور ۱۳۵۹ مورد حمله قرار گرفت. همان خوزستانی که از اول تا آخر جنگ، همهاش منطقه جنگی بود. حتما شهر جنگی آثاری دارد. اهواز را میگویم. حتما جاهایی موشک و خمپاره خورده است. حتما خانه هایی ویران شده و ساکنانش شهید شدهاند. حتما مساجدش محل اعزام رزمندهگان بودهاند. حتما خانهها و حسینیههایش محل تجمع کمکهای مردمی بودهاند. حتما ساختمانهای بزرگترش ستادهای پشتیبانی جنگ بودهاند.
اهواز را میگویم. همان که توی چایخانهاش زنها هر روز از صبح تا غروب جمع میشدند و چنگ میانداختند به جان لباسهای خونآلود رزمندگان و شهدا. بدون اینکه کسی ازشان خواسته باشد و یا حتی ریالی بابتش دریافت کنند. همان که توی زینبیهاش روزی ۱۰۰۰ غذا میپختند برای رزمندگانی که آنجا استراحت میکردند. همان که توی مدارسش بچهها آش میپختند و به هم میفروختند و پولش را به جبهه میدادند. همان که توی خانه شهدایش نان و کلوچه و مربا میپختند و به جبهه میفرستادند. همان که مسجد حجازی و جزایری و طالبزاده و امام حسن(ع) و دیگر مساجدش محل اعزام رزمندگان با بدرقه مادرانشان بود.
اهواز را میگویم همان که مسجد جوادالائمهاش در حین حضور زنان و مردان برای انجام کارهای پشتیبانی جنگ، خمپاره خورد و ۵ شهید و ۲۲ جانباز داد. همان که ۱۵ آذر ۱۳۶۵ پنجاه و دو نقطهاش توسط هواپیماهای دشمن بمباران شد و بیش از ۲۰۰ نفر توی یک روز شهید شدند.
اهواز را میگویم. همان که زاغه مهماتش را زدند و دو روز کل آسمان شهر را دود گرفته بود. اهواز را میگویم. همان که تنها شهر جنگی بود که بیش از ۱۰ بیمارستان فعال داشت. همان که صدها پزشک و پرستار و امدادگر توی بیمارستانهایش ماندند و پابهپای مردم ایستادند و شهر را ول نکردند.
اهواز را میگویم همان که خانه شهدایش شده بود محل رفت و آمد و رجوع مردم. همان که زنان کاروان زینبش هر روز به خانه شهدا میرفتند و به مادران تسلی میدادند. در حالی که خودشان هم شهید داده بودند.
اهواز را میگویم همان که توی پارک باغ معینش نمایشگاه دائمی جبهه و جنگ داشت. همان که توی ستاد تبلیغات سپاهش نشریه و جزوه تولید میشد. گروههای تئاترش برای مردم و رزمندگان توی اهواز و مناطق عملیاتی اجرا میکردند. همان که پایگاه بهترین عکاسان و فیلمبرداران جنگ شده بود.
اهواز را میگویم همان که ساختمان دانشگاه چمرانش دفتر شهید چمران شده بود. اهوازی که در و دیوار شهرش پر از شعارهای حماسی جبهه بود. همانی که در منزل شهدایش عکس شهید کشیده بودند. همان اهوازی که منزل شهید حسین علمالهدی و شهید علی هاشمی و شهید جمالپور و شهید مجدزاده و شهید درفشان و شهید فرجوانی داشت. همان شهری که موزه زنده جنگ بود…..
اهواز امروز چه نشانی از آن همه رشادتهای دفاع مقدس دارد؟ چند موزه دولتی و چند موزه خصوصی جنگ تویش نمایان است؟ مردم آخر هفته را کجا میتوانند بازدید کنند که یاد رشادتهای پدران و مادران و پدربزرگها و مادربزرگهایشان بیفتند؟ برای جوانان و نوجوانان چه نشانهای از جنگ توی مدارسشان هست تا هر روز با دیدنش بدانند که میراثدار چه دانشآموزانی قبل از خودشان بودهاند؟ کدام قسمت از بیمارستانها تبدیل به موزه جنگ شده تا وسایلی که آنزمان برای درمان رزمندگان ازشان استفاده میکردند را ببینند و بفهمند قبل از خودشان چه کسانی با حداقل امکانات تا آخرین نفس شبانهروز توی بیمارستانهای شهر جنگی ماندند و به هموطنشان کمک کردند؟ کدام میزهایی که محل ثبتنام اعزام به جبهه بود، توی مساجد ماند تا هر روز جلوی چشم نمازگزاران باشد؟ کدام نقاشی عکس شهدا روی دیوار خانهها و کدام شعارهای حماسی روی دیوارهای شهر حفظ شد؟ بیمارستان آپادانا و ستاد تبلیغات سپاه که تخریب شدند، چه چیزی جایشان ساخته شد؟ اکنون از چایخانه و زینبیه چه استفادهای میشود؟ محلهایی که مورد اصابت خمپاره و موشک قرار گرفت با نصب حداقل یک تابلو علامتگذاری شد؟ منزل شهید علمالهدی و شهید علی هاشمی و شهید فرجوانی چطور، تبدیل به خانه موزه شدند؟
خوب است تحقیقی ساده درباره موزههای طبیعی و ایجاد شده شهرهای اروپایی درگیر در جنگ جهانی دوم بیندازیم تا ببینیم علاوه بر حفظ هویت شهری و یاد گذشتگانشان چند موزه دولتی و خصوصی تاسیس کردند و سالانه پذیرای چندین نفر به عنوان گردشگر جنگ هستند؟ میگویند سالانه بین ۳ الی ۴ میلیون نفر توریست راهیان نور از خوزستان بازدید میکنند. چرا پایتخت دفاع مقدس غیر از معراج شهدا که بیرون شهر است، هیچ موزه دولتی و خصوصی برای بازدید راهیان نور و همینطور مردم شهر ندارد؟ اصلا چرا آثار طبیعی دفاع مقدس در اهواز حفظ نشد و از بین رفت؟ متولی حفظ آثار به جا مانده از دفاع مقدس دقیقا کیست؟ چه کسی باید با نصب تابلو و المان محلهای اشاره شده را مشخص کند؟ چه کسی باید مراکز پشتیبانی جنگ را شناسایی و تبدیل به موزههای زنده کند؟ چه کسی باید خانهها و حسینیههای شهدای شهر را تبدیل به خانه موزه کند؟ وظیفه احیای شعارها و تصاویر شهدا با کیست؟ چرا هیچ کس در تمام این سالها هیچ مطالبهای از دلایل عدم حفظ میراث گذشته پایتخت دفاع مقدس نداشته است؟ خبرنگاران، فعالان فرهنگی، هنرمندان، تشکلهای دانشجویی و طلاب، بچههای مسجد محله، گروههای جهادی، همه مطالبهگران مسائل خرد و کلان اهواز و همه پیروان و دلسوزان شهدا تا حالا کجا بوده و چه کردهاند؟!
برچسب ها :
ناموجود- نظرات ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط مدیران سایت منتشر خواهد شد.
- نظراتی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد.
- نظراتی که به غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط با خبر باشد منتشر نخواهد شد.
ارسال نظر شما
مجموع نظرات : 0 در انتظار بررسی : 0 انتشار یافته : ۰